بسیج خواهران خواجه نصیرالدین طوسی

وب سایت رسمی بسیج خواهران دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی / www.basij-kntu.ir

بسیج خواهران خواجه نصیرالدین طوسی

وب سایت رسمی بسیج خواهران دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی / www.basij-kntu.ir

سوال: چه شد که مسلمانان، پسر پیامبر را به شهادت رساندند؟

امام خامنه ای:

دو عامل، عامل اصلى این گمراهى و انحراف عمومى است:

یکى دورشدن از ذکر خدا که مظهر آن نماز است. فراموش کردن خدا و معنویّت؛ حساب معنویّت را از زندگى جدا کردن و توجّه و ذکر و دعا و توسّل و طلب از خداى متعال و توکّل به خدا و محاسبات خدایى را از زندگى کنار گذاشتن.


دوم «واتّبعوا الشهوات»؛ دنبال شهوترانیها رفتن؛ دنبال هوسها رفتن و در یک جمله: دنیاطلبى. به فکر جمع‏آورى ثروت، جمع‏ آورى‏ مال و التذاذ به شهوات دنیا افتادن.

اینهارا اصل دانستن و آرمانها را فراموش کردن.


پخش زنده سخنرانی حجت الاسلام پناهیان در دانشگاه هنر

از امشب به صورت آزمایشی سخنرانی حجت الاسلام پناهیان در دانشگاه هنر به محض شروع سخنرانی (ساعت 23:00) به شکل زنده پخش خواهد شد.

التماس دعا


شب هشتم: علی اکبر علیه السلام

شب هشتم: علی اکبر علیه السلام

بگذارید فقط مقتل بخوانم و توضیح ندهم که اشک امانم رو نبرد...

در روز عاشورا، پس از اینکه یاران امام علیه السلام یکی پس از دیگری مبارزه کردند تا به فیض شهادت نایل آمدند، نوبت به فداکاری اهل بیت علیهم السلام رسیدعلی اکبر اولین نفر از بنی هاشم بود که برای جانفشانی به میدان رفتامام حسین علیه السلام به محض این که علی اکبر از او اجازه رفتن به میدان گرفت، به او اجازه فرمود [که برای غیر از فرزندانش همیشه ممانعت میکرد] آن‌گاه نگاهی از سر مهر به او انداخت، سر خود را به زیر افکند،اشک در چشمان مبارکش حلقه زد، انگشت اشاره‌ی خود را به سوی آسمان بالا برد و گفت:
"خدایا گواه باش، جوانی را برای جنگ با کفار به میدان می‌فرستم که از نظر جمال و کمال و خلق‌و‌خوی، شبیه‌ترین مردم به رسول توست و ما هر وقت مشتاق دیدار پیامبر
 تو می شدیم، به صورت او نظر می‌افکندیم...خدایا! برکات زمین را از آنها دریغ کن و جمعیت آنها را پراکنده ساز، در میان آنها جدایی افکن و امرای آنان را هیچ‌گاه از آنان راضی مگردان، چرا که ما را دعوت کردند تا به یاری ما برخیزند و اکنون بر ما می تازند و از کشتنما ابایی ندارند..."آنگاه رو به عمر بن سعد کرد و فریاد بر آورد:
"خدا بستگانت را از تو جدا کند و هیچ کار را بر تو مبارک نگرداند، بر تو کسی را بگمارد که بعد از من، سرت را در بستر از تن جدا کند و نسلت را قطع کند، که تو نزدیکی و خویشاوندی من با رسول خدا را نادیده گرفتی..."
سپس با صدای بلند این آیه را تلاوت کرد:"ان الله اصطفی آدم و نوحاً و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین ذریةً بعضها من بعض والله سمیع العلیم" (سوره آل عمران/ آیه 33 و 34) 
خداوند آدم
 و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برتری داد. آنها دودمانی بودند که بعضی از آنان (از نظر پاکی و تقوا و فضیلت) بر بعضی دیگر برتری داشتند و خداوند شنوا و داناست..."

در این هنگام علی اکبر خروشید و به میدان رفت و بر سپاه کوفه حمله کرد و چنین رجز خواند:
"من علی، پسر حسین
 فرزند علی هستم. به خدا سوگند که ما به رسول خدا از همه کس نزدیک تریم. آن قدر با نیزه با شما بجنگم که نیزه ام خم شوداز پدرم حمایت می کنم و با شمشیر بر شما ضربتی فرود می آورم که زیبنده جوان هاشمی علوی استپسر زیاد کجا و حکم‌کردن درباره ما کجا..."

وی چندین بار بر سپاه دشمن تاخت و بسیاری از سپاهیان کوفه را کشت. روایت شده است که آن بزرگوار با این که تشنه بود، 120 نفر را کشت. آن گاه نزد پدر آمد و در حالی که زخم های زیادی برداشته بود، گفت:
"ای پدر، عطش مرا کشت و سنگینی سلاح مرا به زحمت انداخت. آیا جرعه آبی هست که توان ادامه رزمیدن بادشمنان را پیدا کنم؟"
امام علیه السلام گریست و فرمود:
"آه، پسرم! اندکی دیگر به مبارزه خود ادامه بده. دیری نمی گذرد که جد بزرگوارت، رسول خدا، را زیارت کنی، و او تو را از آبی سیراب کند که هرگز احساس تشنگی نکنی..."


علی اکبر به میدان بازگشت و این رجز را خواند:
"جنگ است که جوهر مردان را آشکار می سازد. درستی ادعاها پس از جنگ ظاهر می‌شود. به خدای عرشسوگند، که از شما جدا نگردم مگر آن که تیغ‌های شما غلاف شود."

و همچنان رزمید تا آن که تعداد افرادی که به دست او به هلاکت رسیدند به 200 نفر رسید.

پس از حملات پی در پی علی اکبر به سپاه دشمن و کشته شدن بسیاری از آنان، دشمن از کثرت کشته شدگان به خروش آمده بودلشگریان عمر بن سعد از کشتن علی بن الحسین پرهیز می کردند، ولی « مرة بن منقذ عبدی » که از دلاوری های او به تنگ آمده بود، گفت:
"گناه همه عرب بر گردن من اگر این جوان بر من بگذرد و من داغ او را بر دل پدرش ننشانم!"

پس علی اکبر به او رسید در حالی که بر آن سپاه حمله ور بود. مرة بن منقذ راه را بر او گرفت و با نیزه ای او را ازاسب بر زمین انداخت، آن گروه در اطراف او جمع شدند و با شمشیر پاره اش کردندبعضی نقل کرده اند که مرة بن منقذ ابتدا با نیزه به پشت او زد و بعد با شمشیر ضربتی به فرق آن بزرگوار وارد کرد که فرق مبارکش شکافت و او دست به گردن اسب خود انداخت، ولی اسب که ظاهراً خون رویچشمانش را گرفته بود او را در میان سپاه دشمن برد ... [آه دلم خون شد خدا...] و دشمن از هر طرفبر او تاخت و بدن مبارکش را پاره پاره کرددر این هنگام بود که فریاد زد:
"السلام علیک یا ابتاه! این جدم رسول خداست که مرا سیراب کرد و او امشب در انتظار توست
تو را سلام می رساند و می گوید: در آمدنت به نزد ما شتاب کن"

و آن گاه فریاد زد و به شهادت رسید.

امام حسین علیه السلام بر بالین فرزندش آمد، صورت به صورتش نهاد و گفت:
"خدا بکشد گروهی را که تو را کشتند، گستاخی را از حد گذراندند و حرمت رسول خدا
 را شکستند. پس از توخاک بر سر دنیا باد..."[وای حسین... وااای...]

صدای گریه امام بلند شد، به گونه ای که کسی تا آن زمان نشنیده بود.

آن گاه سر علی را بر دامان گرفت و در حالی که خون از دندان‌هایش پاک می‌کرد، بر صورتش بوسه زد و گفت: "فرزندم! تو از محنت دنیا آسوده شدی و به سوی رحمت جاودانه حق رهسپار گشتی. پدرت پس از تو تنهامانده است، ولی به زودی به تو ملحق خواهد شد..."

در این هنگام زینب کبری با شتاب از خیمه بیرون آمد، در حالی که فریاد می زد:
"ای برادرم، و ای پسر برادرم!" و خود را بر روی علی اکبر افکند

امام حسین علیه السلام او را بلند کرد و به خیمه بازگرداند، و به جوانان دستور داد جسد پاره پاره علی را از میدان بیرون ببرندآنان پیکر علی اکبر را در برابر خیمه ای که در مقابل آن مبارزه می کردند بر زمین نهادند

امام حسین علیه السلام محزون و دلشکسته به خیمه بازگشتسکینه پیشش آمد و سراغ برادرش را گرفت. امام خبر شهادت او را به دخترش دادسکینه در حالی که فریاد می‌زد، خواست از خیمه خارج شود. حضرت اجازه نداد و فرمود: "ای سکینه! تقوای خدا پیشه کن و شکیبا باش!"

سکینه گفت: "ای پدر! کسی که برادرش را کشته اند چگونه صبر کند؟!"

[کاش بمیرم در اوج روضه ها حسین...]

منابع:

قصه کربلا، ص 331 تا ص 334
نفس المهموم، ص 37
 ص 308 ص 311
مقتل الحسین خوارزمی، ج 2، ص 31

ارشاد مفید، ج 2، ص 106

مقتل الحسین مقرم، ص 259

البصار العین، ص 23

مقاتل الطالبین، ص 116

لهوف، ص 48

ذریعه النجاة، ص 128

ارشاد مفید، ج 2، ص 107

الدمعه الساکبه، ج 4، ص 332

http://delangoon.blogfa.com/

شب هفتم: علی اصغر...

همه یاران پر کشیده اند... حبیب... زهیر... سعید... جون... حتی بنی هاشم نیز... علی اکبر... قاسم... و از همه جانکاه تر و کمر شکن تر، علمدار علقمه...

حسین(ع) نزد خیام بازگشت... به یاد کودک شیرخواره اش افتاد... [عبدالله رضیع که نزد ما به علی اصغر معروف است]... کودک را طلب کرد... نایی به تن این ششماهه نمانده بود و تلظی میکرد...
[میدانی تلظی به چه معناست؟ عرب، برای هر چیزی در هر مرحله از وقوع، یک نام گذاری انجام داده است... جریان تلظی هم برمیگردد به ماهی... ماهی ای که از آب بیرون افتاده باشد...
در لحظه اول، جست و خیز زیادی دارد... و در این لحظه اگر او را به آب برسانند، زنده میماند...
بعد از مدتی هر چند وقت یکبار تکانی و جست و خیزی دارد... گاهی آرام است و گاهی در حال تلاش برای رسیدن به آب... در این حالت، باز هم اگر به آب برسد، زنده میماند...
لحظه های آخر دیگر از یافتن آب نا امید است و تنها، هر از چند گاهی، دهانش آرام باز شده و بسته میشود... خیلی آرام و بی حال... این لحظه، لحظه های آخر ماهیست که به آب بیافتد هم فایده ای ندارد و میمیرد...]

علی اصغر تلظی میکرد...

سخت بود برای حسین... تمام امید حرم، عباس بود که آبی بیاورد... که نشد... عمو هم نبود که آبی بیاورد...
ناگهان دستان حسین گرم شد و خون، تمام حجم دستانش را پر کرد... چه گذشت بر رباب... چه گذشت بر حسین... ای داد از این قوم حیوان صفت... کاش میشد تصویری از تیر سه شعب برایتان بگذارم که ببینید با گلوی طفلی ششماهه چه خواهد کرد تیری به این ضخامت... خدا حرمله را لعنت کند... خدا حرمله را لعنت کند... خدا حرمله را لعنت کند...

حسین، خون علی را به آسمان پاشید و چنین گفت:
"پروردگارا! خیر ما را در این خون قرار ده و انتقام ما را از این ستمگران بگیر"
"چون خدا بلاهایی را که بر من فرود میآید، میبیند، تحملشان بر من آسان میشود"
.
.
.
.
.
.
بگذریم که برخی گفته اند بعد از شهادت ابی عبدالله ، هر قبیله ای با افتخار، سری از سرهای شهدا را به نیزه شان داشت و به یک قبیله سری نرسید و نانجیبی محل دفن علی اصغر را نشانشان داد.......................

آری بگذریم...

منابع:
ارشاد مفید، ج2، ص108
نفس المهموم، ص349

طرح انگلیسی حمله به سفارت ایران در لندن - 1359

180 روز پس از تسخیر لانه جاسوسی و 5 روز پس از شکست حمله نظامی به طبس و چهار ماه پیش از شروع جنگ، 10 اردیبهشت 59 ساعت 11:32، 6 مرد مسلح که صورت خود را پوشانده بودند با حمله به سفارت ایران 26 نفر را به گروگان گرفتند؛ حادثه ای که ...

ادامه مطلب ...

استقبال گسترده از هیئت دیپلماتیک سفارت ایران در فرودگاه مهرآباد

به گزارش خبرنگار سیاسی «خبرگزاری دانشجو»:
مراسم استقبال از هیئت دیپلماتیک سفارت ایران در انگلیس ساعت یک بامداد شنبه، 12 آذرماه با حضور دانشجویان و اقشار مختلف مردم در سالن پروازهای خارجی فرودگاه مهرآباد انجام می شود.
 
در همین زمینه، شورای متحصنین لانه فتنه گری روباه پیر نیز با صدور اطلاعیه ای، ضمن استقبال از هیئت دیپلماتیک ایرانی مستقر در انگلیس اعلام کرد: این شورا به همین مناسبت از همه دانشجویان آزاده دعوت می کند که در این مراسم حضور یابند.  
 
متن کامل این اطلاعیه به شرح ذیل است:
 
بسم الله الرحمن الرحیم
 
«والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا»
 
 ما دانشجویان پیرو خط ولایت اعلام می داریم که از حرکت انگلیس مبنی بر اخراج تیم ایرانی سفارت کشورمان که باعث قطع رابطه کامل با روباه پیر شد، استقبال کرده و به آرزوی 33 ساله خود رسیده‌ایم.
 
 همچنین اعلام می داریم که سفرای کشورهایی که از ایران خارج شده‌اند را نیز به راحتی نمی پذیریم و کشور انگلستان همانند آمریکا باید خواب این را ببیند که دیگر در ایران حضور داشته باشند.
 
در پایان اعلام می داریم: شورای متحصنین لانه فتنه گری روباه پیر، برای استقبال از هیئت دیپلماتیک ایرانی مستقر در انگلیس فردا به فرودگاه خواهند رفت و این شورا از همه دانشجویان آزاده دعوت می کند که در این مراسم حضور یابند.