بسیج خواهران خواجه نصیرالدین طوسی

وب سایت رسمی بسیج خواهران دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی / www.basij-kntu.ir

بسیج خواهران خواجه نصیرالدین طوسی

وب سایت رسمی بسیج خواهران دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی / www.basij-kntu.ir

زرورقی به نام آزادی

زرورقی به نام آزادی

 

   پله های نردبان لیبرالیسم را "فردگرایی" ؛ ارزش مطلق آزادی ؛ سرمایه داری ( کاپیتالیسم ) و سکولاریسم – تساهل و تسامح – تشکیل میدهند.پله هایی که به چاه اومانیسم ( اصالت و محوریت انسان ) ختم میشوند.در مکتب لیبرالیسم تنها منافع مادی و لذت جویی هرچه بیشتر ارزش دارد.از این رو است که شالوده ی این مکتب را بر خودیت بنا کرده اند و از بین " ایسم " های بی شمار ؛ اینبار لیبرالیسم است که با تمام توان به کمک اومانیسم میشتابد.لیبرالیسم یا اباحیت عبارت است از آزاد شدن انسان از تعهد الهی و پیمان بستن با نفس اماره خویشتن.لیبرالیسم " آزادی بدون تفسیر معقول " را تا حد " هدف اعلای انسانیت " بالا برده است.لیبرالها آزادی انسان را ارزش مطلق میدانند و تنها جایی آن را محدود میکنند که در تزاحم با آزادی فردی دیگران باشد!حال باید پرسید ؛ درجایی که آزادی افراد توسط یکدیگر خدشه دار می شود ؛ چه کسی باید از آزادی خود چشم بپوشد ؟ این سوال و سوالات بسیار دیگری از این قبیل ؛ هنوز در چنین مکاتبی بی پاسخ ( یا با پاسخ های ناقص و مقطعی ) مانده اند. در واقع آنان تعریف درستی از آزادی ندارند و ظاهرا آن را رهایی انسان از تمام قید و بندها معنا میکنند.با اندکی دقت میتوان دریافت ؛ لیبرالیسم مکتب اسارت است ؛ اسارتی که ناشی از گرفتاری در هواهای نفسانی است ؛ ناشی از تک بعدی انگاشتن افراد و خواسته های او را در حد خواسته های غریزی و حیوانی محدود کردن.البته بسیاری از ادعاهای این مکتب در حد شعار باقی مانده است؛ مانند آزادی بیان نامحدود و تساهل و تسامح در برخورد که پارادوکس گفتار و رفتار آن را میتوان در محکومیت دین به خصوص اسلام و معنویت در غرب و محکومیت دین داران از بعضی از حقوق خود و بسیاری موارد دیگر به وضوح مشاهده کرد.در اسلام آزادی عبارت است از آزادگی به معنای حریت و بندگی حق تعالی و رستن از بند نفس اماره و شیطان جن و انس.در اسلام آزادی مطلق نداریم بلکه قوانین و حدود و ثغوری توسط خالق انسان برای فراهم کردن زمینه رشد او تعریف شده استبعضی از قوانین و احکام هم توسط امام معصوم علیه السلام و در نبود او توسط ولی فقیه و ارکان حکومت اسلامی وضع میشوند که در همه آنها معیار؛حفظ حدود الله است. در اسلام ؛ آزادی ارزش مطلق نیست بلکه ارزش ذاتی و نهایی قرب الی الله است و سایر ارزش هایی که ما را در رسیدن به مطلوب یاری میکنند ؛ دارای ارزش غیری هستند.در اینکه آزادی ها در جوامع باید محدود شوند؛شکی نیست به طوریکه حتی "هیوم" فیلسوف پوزیتیویست ( پدر شکاکیت مدرن ) هم معتقد است اگر کسی بگوید هرکس هر چقدر که دوست دارد باید آزاد باشد ؛ دیوانه است. اما  اینکه حدود آزادی چیست و چه کسی آن را قانون گذاری میکند ؛ محل بحث است.در بسیاری از جوامع قانون را خواست و میل انسان ها وضع میکند.آن میل و اراده ممکن است فردی یا جمعی باشد ؛ به عنوان مثال اگر اکثریت جامعه ( 50 درصد به بالا ) یا اکثریت برگزیده جامعه به این نتیجه برسند که هم جنس بازی و ازدواج هم جنس بازان خوب است و باید رسمیت یابد ؛ این امر صورت میپذیرد.وجود امیال انسانی نامحدود ؛ آینده ای به مراتب منحط تر از این را برای چنین جوامعی پیش بینی میکند.امروز غرب و نوکران دخیلشان بند ها و زنجیر ها را با زرورق آزادی ؛ آزادی خواهی و دموکراسی برای به بند کشیدن ملت ها زینت میدهند.این آزادی و آزادی خواهی وارداتی به معنای واقعی وسیله ای برای اغفال ملت ها است و راه را برای مستکبرین باز میکند.در حقیقت تنها اسلام است که انسان را به سوی آزادی حقیقی و آزادگی هدایت میکند و کمال او را میخواهد و به این منظور حدودی برایش تعریف نموده است تا در پس این دنیای زودگذر نماند و به کمک نعمت های عطا شده راه خود را بیابد و در مسیر قرب حق تعالی و رهایی از تمام بندهای نفسانی قدم بردارد.

آری اسیر بند تو از هر دو عالم آزاد است...

 

فائزه شکرخواب

واجب فراموش شده

بدن انسانی را فرض کنید که در برابر میکروب های بیماری زا و تکثیر و انتشار آنها در تمام بدن بی تفاوت باشد و هیچ عکس العملی نسبت به آنها از خود بروز ندهد، چه اتفاقی برای او رخ می دهد؟ آیا زندگی او ادامه دارد؟ مسلم است که بیماری در آن غلبه می کند و نیازمند به درمانهای پرزحمت و چه بسا این بیماری منجر به فوت او شود ؛ در واقع اینجاست که این سوال مطرح میشود که اگر اعضای بدن را با یکدیگر مقایسه کنیم ، کدامیک از این اعضا مهم تر است؟ چشم؟ گوش؟ دست و پا؟باید گفت که مهم ترین بخشهای عملکرد بدن انسان، نظام دفاعی و ایمنی بدن از بیماری ها است که بدن بدون آن نمی تواند به زندگی ادامه دهد. همه عضوهای بدن هم به این بخش نیاز دارند و سلامت این اعضا به جلوگیری از ورود عوامل بیماری زا است به همین ترتیب در جامعه اسلامی اهمیت فریضه امر به معروف و نهی از منکر روشن میشود. زیرا این فریضه به گونه ای نظارت بر عملکرد افراد دارد و  باعث می شود فساد و فتنه و دیگر بیماری های اجتماعی، عارض بر مردم نشود و همه ارکان اجتماعی، عملکرد سالم داشته باشند بنابراین اگر یک جامعه سالم نیز امر به معروف و نهی از منکر را ترک کند دچار بحران می شود و بیماریهای اجتماعی بر او غلبه می یابد. چرا که امر به معروف و نهی از منکر جلوی شیوع بیماری های اجتماعی را میگیرد.

پیامبر اسلام در ضمن یک مثال ساده و روشن، فلسفه امر به معروف و نهی از منکر و عدم تضاد آن را با آزادی، چنین می فرماید

یک گنه کار در میان مردم، مثل کسی است که با گروهی سوار کشتی می شود و هنگامی که در وسط دریا قرار می گیرد، به سوراخ کردن جایگاه خودش می پردازد. اگر دیگران او را از این کار خطرناک بازندارند، آب به کشتی نفوذ می کند و یک باره همگی غرق می شوند.

پیامبر با این تعبیر ، منطقی بودن و لزوم وظیفه امر به معروف و نهی از منکر را بر همگان روشن می سازد و حق نظارت فرد بر اجتماع را حقی طبیعی که ناشی از پیوند سرنوشت هاست، می داند. جامعه نیز به سان کشتی است. سرنشینان کشتی تنها تا حدی آزادند که موجب هلاک دیگران نشوند. هر گاه مسافری از این آزادی سواستفاده کند و بخواهد با میخ بدنه کشتی را سوراخ کند، همه مسافران بنابر غریزه دفاعی خود، به شدت با او مقابله می کنند و عمل او را حرکتی از روی نادانی و محدودنگری می پندارند. بی شک سستی و بی توجهی آنان، خطر غرق شدن و نابودی همگان را به دنبال خواهد داشت. از این رو، همه مؤمنان در بازداشتن افراد از ارتکاب گناهان و زیرپا نهادن ارزش های الهی، متعهد و مسئولند.

عمل به این مسئولیت الهی ـ انسانی، بر همه کس واجب است و در صورت کوتاهی، باید در انتظار خواری این جهان و کیفر دردناک سرای دیگر بود.

 

حال بعضیها با دیدگاه حقوق بشر غربی می آیند و امر به معروف را نقد می کنند حال آنکه خود حقوق بشر یکی از مصداقهای خیلی روشن امر به معروف و نهی از منکر است. چرا که برای مثال ظلم به مردم، گناه کبیره است . جلوگیری از این ظلم هم واجب است. خب، با چه ساز و کاری جلوگیری از ظلم بشود ؟ امر به معروف و نهی از منکر

و عده ای در جامعه خودمان تحت تأثیر این تهاجم، به آموزه ارزشمند امر به معروف و نهی از منکر دید منفی یافته و آثار گرانقدر آن را به فراموشی سپرده اند؛ در حالی که افرادی در غرب به دنبال گمشده ای هستند که آنان را از منجلاب فساد و ظلم و تجاوز برهاند و اخیرا یکی از محققان غربی این گمشده را همان آموزه «امر به معروف و نهی از منکر» یافته و به معرفی آن پرداخته است.
آقای «مایکل کوک» نویسنده نام آور آمریکایی و برنده بهترین آثار سال در زمینه علوم انسانی، اخیرا کتاب «امر به معروف و نهی از منکر در اندیشه اسلامی» را به چاپ رسانده و روانه بازار کرده است. ظاهرا این اولین تحقیق و تألیف یک دانشمند غربی در زمینه یکی از احکام اجرایی اسلام می‏باشد. نوشته های مستشرقان غالبا در زمینه تاریخ اسلام، تاریخ پیامبر، سیره پیامبر و جهان بینی و اعتقادات اسلام است و اما در مورد احکام و تکالیف دینی کمتر بحثی صورت گرفته است. نویسنده در این کتاب به لزوم امر به معروف و شرایط و حدود و کیفیت آن به صورت مفصل پرداخته که جالب توجه می‏باشد

در واقع بک گزارش پلیس آقای «مایکل کوک» را به این فکر می‏اندازد که چرا در نظام غرب افراد طوری تربیت شده اند که هیچ واکنشی در برابر  برخی جنایات از خود نشان نمی دهند و تحقیق بیشتر به او می‏نمایاند که تنها در نظام حقوقی اسلام با وضع قانون «امر به معروف و نهی از منکر»، زمینه مداخله دیگران در برابر انحرافات، تجاوزات و ستمگری ها فراهم شده است

همچنین امام علی علیه السلام در بخشی از سخنان خویش با استناد به قرآن کریم، بی تفاوتی آگاهان و ترک امر به معروف و نهی از منکر را، دلیل اصلی انحطاط تمدنهای گذشته بیان می کند و برای جلوگیری از سقوط جامعه مردم را به انجام این وظیفه فرامی خواند و می فرماید

... انّما هَلَکَ مَنْ کانَ قَبْلُکُمْ حَیْثُما عَمِلوُا مِنَ الْمَعاصی وَ لَمْ یَنْهَهُمْ الرّبانیُّونَ وَ الاْخْبارُ عَنْ ذلکَ

به درستی کسانی که پیش از شما هلاک شدند، گناهان را انجام دادند و دانشمندان و نیکان، آنها را از آن باز نداشتند ونهی از منکر نکردند.

بر این اساس، بنیاد تمدن اسلامی بر دوش همه انسان ها قرار دارد و مردم همه در حفظ ارزش ها مسئولند. زیر پا نهادن بخشی از این ارزش ها توسط یک نفر، هر چند امری کوچک جلوه می کند، به تدریج بر بنای استوار جامعه اسلامی ضربه می زند و سعادت و آرامش دیگران را نیز از بین می برد. مثلا سقوط اخلاقی در بخشی از جامعه، مانند بیماری واگیردار کم کم به دیگران نیز سرایت و دیگر بخش های جامعه را آلوده می کند. بنابراین سکوت در برابر مفاسد، اشتباه و گناه است، حتی اگر تنها از سوی یک نفر رخ دهد. این حقیقت را قرآن کریم در ضمن آیه ای کوتاه چنین بیان می کند:

وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصیبَنَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ شَدیدُ الْعِقابِ. (انفال: 25)

از فتنه ای که تنها به ستم کاران شما نمی رسد، بترسید و بدانید که خدا سخت کیفر است

بدین ترتیب، مبارزه با فساد و انحراف و سپس دعوت و راهنمایی به کارهای نیک، ضرورتی انکارناپذیر است و برخلاف گمان برخی افراد ناآگاه، دخالت در زندگی دیگران نیست و با آزادی شخصی آنان منافات ندارد. زیرا آزادی حقیقی، از دیگران سلب آزادی نمی کند و منافع دیگران را به خطر نمی اندازد. بر این اساس، کسی هم که امر به معروف و نهی از منکر می کند، از حقوق خود و جامعه که با افراط و انحراف مفسدان به خطر می افتد، دفاع می کند که در واقع، امری عقلانی است

 

رسول خدا صلی الله علیه و آله همواره مى فرمودند: هرگاه امّت من از انجام امر به معروف و نهى از منکر سرپیچى کنند و آن را به یکدیگر واگذار نمایند، گویا با خـداوند اعـلان جنگ داده اند.

کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 59 ، ح 13