"هوالحکیم"
نه مرز تنها مرز آبی و خاکی است، نه حمله، تنها حمله زمینی و هوایی
در هجوم نظامی طمع به خاک است و زمین، ولی در شبیخون فرهنگی طمع به اخلاق است و دین
هجوم نظامی با سر و صدا و سرعت است ولی تهاجم فرهنگی آهسته و آرام است
آنجا شهادت خانواده ای را سر افراز میکند اینجا اعتیاد و ابتذال دودمانی را شرمگین می سازد
آن ترسناک و نفرت آفرین است این فریبنده و جذاب
آن حمله افراد را به دفاع و مقاومت وا می دارد و این به استقبال و پذیرش می فرستد
کشته آن شهید است و مرده این پلید.
آن پیداست و این پنهان
در آنجا زمین از دست می رود و در اینجا شرف و دین
اسیران آن میدان (آزاده اند) و گرفتاران این میدان معتاد و آلوده اند.
آنجا سلاح موشک و بمب است اینجا ماهواره و امواج تصویری.
تیر و ترکش بر سر ودست می نشیند ولی زهر هوس و ویروس گناه بر ایمان و اندیشه آسیب می رساند
بکوشیم تا از مجروحان این جبهه و ترکش خوردگان این حمله نباشیم.
نابسامان وانمود کردن اوضاع اقتصادی واجتماعی کشورهای مخالف از شیوههای مبارزه اقتصادی است. ریسک سرمایهگذاریهای خارجی را در کشورهای مخالف به شدت بالا میبرند. فعالیتهای اقتصادی در آنها را ناامن جلوه دهند. جین شارپ و رابرت هلوی در این باره مینویسند: «... خارج کردن وجوه نقدی از بانکها که به بحران مالی و نابسامانی وضعیت اقتصادی در سطح بین المللی منجر میشود نمونههایی از پرهیز از همکاری اقتصادی هستند.
علاوه بر این در عرصة بین المللی، تشویق شرکتها و مراکز تجاری یا سازمانهای غیر دولتی به خودداری از همکاری با رژیمها تأثیر بسیار زیادی بر دستیابی به هدف دارد و به تضعیف حاکمیت منجر میشود. بیثباتی اقتصادی نه فقط به تضعیف تکیهگاههای قدرت منجر میشود، بلکه محدود کردن قدرت با این شیوه، توان ضربه زدن به مخالفان سیاسی و سرکوب آنها را از حاکمیت میگیرد.» (1)
در حال حاضر 82 درصد سرمایة جهان، 95 درصد فناوری و تکنولوژی جهان و 91 درصد صنعت جهانی در اختیار 17 درصد از جمعیت جهان است که عمدتاً در هشت کشور صنعتی هستند. 83 درصد جمعیت جهان، فقط 18 درصد ثروت موجود در کره زمین و 9 درصد صنعت و 5 درصد تکنولوژی و علم جهان را در اختیار دارد.(2)
طبیعتاً وقتی نبض اقتصادی جهان در اختیار هشت کشور صنعتی باشد، اینان میتواند بدون نیاز به قطعنامههای شورای امنیت یا سازمان ملل هر کشور مخالفی را به هر انگیزهای تحت فشار شدید اقتصادی قرار دهند و او را تسلیم خواستههای خود نمایند. هماکنون شاهد هستیم که از این حربه علیه کشور ما استفاده میکنند. از سال 2007 میلادی برخی از مؤسسات مالی و بانکی کشور، بانکهایی همچون بانک ملی، ملت، صادرات و سپه، مورد تحریم یکجانبه امریکا قرار گرفتند.
----------------------------------------------------------
پی نوشت:
(1) (جامعه مدنی، مبارزه مدنی، ص54.)
(2) [ر.ک: گزارش توسعة انسانی سازمان ملل متحد در سال 2007؛همچنین ر.ک: کتاب دیکتاتوری کارتلها، امیرکبیر، 1363]
جنــــــــگ نـــــــرم و اقتـــــــصــــاد
نا امیـــد کــردن مـــردم
یکی از شگردهای دشمنان در جنگ نرم، پراکندن یأس و ناامیدی در سطح جامعه است. ناامیدی از حاکمان و ناامیدی از اصلاح امور، و استفاده از این فضا برای تضعیف ارکان و پایههای حکومت دینی. تلاش زیادی در ناکارآمد جلوه دادن نظام اسلامی در میان مردم دارند.
احساس ناکارآمدی از اصل ناکارآمدی مضرتر است.مقام معظم رهبری در این باره میفرماید: در تاریخ 1/1/1386: «همیشه دشمنان بیرونی ملت ایران سعی کرده اند این «میکروبها» را درون جامعة ایرانی رسوخ دهند: «شما نمیتوانید»، «شما قادر نیستید»، «آینده تان تاریک است»، «افق تان تیره است»، «بیچاره شدید»، «پدرتان درآمد». سعی این بوده است که ملت ما را ناامید، کسل، بی اعتماد به نفس، تنبل و چشم به دست بیگانه بار بیاورند.»
جلوگیری از روابط اقتصادی منطقهای
گره زدن اقتصاد کشورهای جهان سوم به اقتصاد کشورهای بزرگ و استعمارگر از اهداف اصلی و سیاستهای کلان اقتصادی آنان است. به همین دلیل تلاش میکنند از روابط اقتصادی منطقهای و خارج از سیستمهای جهانی در میان کشورهای همافق جلوگیری نمایند.
به عنوان مثال، روابط اقتصادی کشورهای عربی (22 کشور عضو اتحادیة عرب) با یکدیگر روز به روز کاسته میشود؛ اما مبادلات تجاری آنان با کشورهای صنعتی به ویژه کشورهای غربی روز به روز افزایش مییابد. حتی در مورد ایران نیز وضع به همین منوال است. البته حجم مبادلات تجاری میان ایران و امارات بالا است اما امارات در حقیقت نقش دلالی در صادرات کالاهای کشورهای غربی و صنعتی را ایفا میکند. به تعبیر دیگر، مرکز منطقهای توزیع کالاهای غربی است.
تک محصولی کردن تولیدات
بانک جهانی تحت نظارت قدرتهای بزرگ و مستکبران و استعمارگران به گونهای برنامهریزی کرد که اقتصاد کشورهای دیگر، غیر از کشورهای صنعتی و پیشرفته را به اقتصادی تک محصولی تبدیل کند. مثلاً اقتصاد ایران را اقتصادی نفتی کردند.
در حالی که پیش از آن ما در محصولات کشاورزی نه تنها خودکفا بودیم که صادرات هم داشتیم. اما در دوران استعمار نو و هجوم کالاهای غربی به داخل ایران، به گونهای شد که ایران حتی در بخش کشاورزی به یک کشور تولید کنندة مواد خام تبدیل شد. محصولاتی همچون پنبه، توتون و تنباکو را صرفاً تولید میکرد؛ بدون آنکه خودش توانایی تولید فرآوردههای آنها را داشته باشد.
این یعنی وابستگی شاید در نگاه اول از این مفهوم صلح دریافت شود ولی در واقع یک اهرم فشار است و عدم استقلال.
"هوالحفیظ"
چه کسی می تواند این معادله را حل کند ؟؟؟
چه کسی می داند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را می درد؟
چه کسی می داند جنگ یعنی سوختن ،یعنی آتش ،یعنی گریز به هر جا ،
به هر جا که اینجا نباشد ،یعنی اضطراب که کودکم
کجاست ؟ جوانم چه می کند ؟دخترم چه شد ؟
به راستی ما کجای این سوال ها و جواب ها قرار گرفته ایم ؟
کدام دختر دانشجویی که حتی حوصله ندارد عکس های جنگ را ببیند و اخبار آن را بشنود ،
از قصه دختران معصوم سوسنگرد با خبر است ؟ آن مظاهر شرم و حیا را
چه کسی یاد می کند که بی شرمان دامنشان را آلوده کردند و زنده زنده
به رسم اجدادشان به گور سپردند.
کدام پسر دانشجویی می داند هویزه کجاست ؟ چه کسی در هویزه جنگیده ؟
کشته شده و در آنجا دفن گردیده ؟ چه کسی است که معنی این جمله را درک کند :
“نبرد تن و تانک؟!” اصلا چه کسی می داند تانک چیست ؟
چگونه سر ۱۲۰ دانشجوی مبارز
و مظلوم زیر شنی های تانک له می شود ؟
آیا می توانید این مسئله را حل کنید ؟
گلوله ای از لوله دوشکا با سرعت اولیه ی خود از فاصله هزار متری شلیک می شود
و در مبدا به حلقومی اصابت نموده و آن را سوارخ کرده وگذر می کند ،
حالا معلوم نمایید سر کجا
افتاده است ؟ کدام گریبان پاره می شود ؟ کدام کودک در انزوا وخلوت اشک می ریزد ؟
وکدام کدام…؟ توانستید؟؟ اگر نمی توانید،این مسئله را با کمی دقت بیشتر حل کنید :
هواپیمایی با یک ونیم برابر سرعت صوت از ارتفاع ده متری سطح زمین ،
ماشین لندکروزی که با سرعت در جاده مهران-دهلران حرکت می نماید،
مورد اصابت موشک قرار می دهد،اگر از
مقاومت هوا صرف نظر شود. معلوم کنید کدام تن می سوزد؟کدام سر می پرد ؟
چگونه باید اجساد را از درون این آهن پاره له شده بیرون کشید ؟
چگونه باید آنها را غسل داد ؟
چگونه بخندیم و نگاه آن عزیزان را فراموش کنیم؟
چگونه می توانیم در شهرمان بمانیم وفقط درس بخوانیم.
چگونه می توانیم در ها را به روی خود ببندیم و چون موش در
انبار کلمات کهنه کتاب لانه بگیریم ؟ کدام مسئله را حل می کنی؟
برای کدام امتحان درس می خوانی؟ به چه امید نفس می کشی؟ کیف و کلاسورت
را از چه پر می کنی؟ از خیال، از کتاب، از لقب شامخ دکتر یا از
آدامسی که هر روز مادرت در کیفت می گذارد؟
کدام اضطراب جانت را می خورد؟ دیر رسیدن به اتوبوس،
دیر رسیدن سر کلاس، نمره گرفتن؟
دلت را به چه چیز بسته ای؟ به مدرک، به ماشین، به قبول شدن در حوزه فوق دکترا؟
“صفایی ندارد ارسطو شدن،خوشا پر کشیدن ،پرستو شدن“
آی پسرک دانشجو، به تو چه مربوط است که خانواده ای در همسایگی
تو داغدار شده است؟
جوانی به خاک افتاده است؟
آی دخترک دانشجو، به تو چه مربوط است که دختران سوسنگرد به اشک نشانده اند؟
و آنان را زنده به گور کردند؟ هیچ می دانستی؟ حتما نه!…
هیچ آیا آنجا که کارون و دجله و فرات بهم گره می خورد، به دنبال آب گشته ای
تا اندکی زبان خشکیده کودکی را تر کنی و آنگاه که قطه ای نم یافتی با امید های
فراوان به بالین آن کودک رفتی تا سیرابش کنی اما دیدی که
کودک دیگر آب نمی خورد!! اما تو اگر قاسم نیستی،
اگرعلی اکبرنیستی، اگر جعفر و عبدالله نیستی، لااقل حرمله مباش!
که خدا هدیه حسین را پذیرفت و خون علی اکبر و علی اصغر را به زمین پس نداد.
من نمی دانم که فردای قیامت این خون با حرمله چه خواهد کرد؟؟
وصیت نامه شهید احمدرضا احدی رتبه اول کنکور پزشکی سال ۶۴
"هو الرشید"
اکبر زیبای لیلا پرده از چهره گشاید
روی او روی محمد، بوی او بوی محمد
خلق او خلق عظیم و خوی او خوی محمد
**** سالروز ولادت با سعادت فرخ لقای نگارخانه عاشورا حضرت علی اکبر(ع) و روز جوان مبارک باد. ****
به مناسبت سالروز شهادت دکتر شهید بهشتی و 72 تن از یاران ایشان،چند داستان کوتاه از زندگی گرانقدر این شهید بزرگوار را با هم می خوانیم:
ساده زندگی کنید
همیشه می گفت شما هر چه قدر ساده زندگی کنید، بیشتر می توانید مبارزه کنید.
اعتقادش هم این بود که آنهایی که نتوانستند ساده زندگی کنند، نتوانسته اند مبارزه هم بکنند .
برای همین همیشه از سالهای اول ازدواج، سال هایی که با حقوق معلمی روزگار می گذراندیم ،به عنوان بهترین و شیرین ترین دوران زندگیش یاد می کرد.
.
بعد از انقلاب یا قبل از انقلاب؟!
وارد خانه که شد، دید لامپ را عوض کرده ام،خوشحال شد و کلی تشکر کرد که دیگر دارم مرد می شوم و از این حرف ها.اما وقتی گفتم که آن را از تعاونی دادگستری آورده اند، از ناراحتی صورتش سرخ شد.بعد هم چراغ را خاموش کرد و گفت: شما فکر می کنید پدرتان بعد از انقلاب با قبل از انقلاب تفاوت کرده است که گفته اید برایتان لامپ بیاورند؟
دروغ
از اعضای سازمان مجاهدین- منافقین- بود و آمده بود که مثلا بحث ایدئولوژیک کند.پرسید: شما چه اشکالی به سازمان دارید؟ دکتر با صراحت گفت: دو اشکال اساسی دارم.اول اینکه این ها دروغ زیاد می گویند و دیگر اینکه زیربنای فکری سازمان ، اسلامی نیست.در ضمن من این حرف را هفته قبل به آقای مسعود رجوی که اینجا آمده بودند هم گفتم.
هفته بعد همان جوان آمد و دوباره پرسید: من با برادر مسعود صحبت کردم.گفت من اصلا به منزل آقای بهشتی نرفته ام که ایشان چنین صحبتی با من بکنند.دکتر لبخندی زد و گفت: اشکال اول که دروغگویی است ثابت شد.در مورد دومی هم می شود بحث کرد.
ادب در کلام
به اتفاق دکتر و محمدرضا- فرزند ارشدش- نزدیک قبرستان قدم می زدیم. می دانستیم که قبر مارکس هم همانجاست.شوخی شوخی گفتم این دو سگ هم دارند می روند سر قبر مارکس، فاتحه بخوانند.و به دو تا سگ که داشتند کمی دورتر می رفتند اشاره کردم.دکتر بلافاصله رو به من کرد و گفت: اگر ما با فکر مارکس مخالف هستیم نباید به او توهین کنیم.ادب در کلام لازم است، چه فرد کافر باشد چه مسلمان.
والله والله والله
بنی صدر اولین رئیس جمهور انقلاب بود و امام نمی خواستند زیاد درباره ی کارهای او نظر بدهند.
داشت در حضور امام از دکتر شکایت می کرد که " انحصار طلب است و نمی گذارد ما کاری بکنیم و همه کارها را به دست خود گرفته است." امام با ناراحتی گفتند:" این قدر که شما از آقای بهشتی شکایت می کنید والله والله والله آقای بهشتی تا این ساعت حتی یک کلمه پشت سر شما با من صحبت نکرده است."
سرپیچی از قانون
چراغ قرمز اول رو که رد کرد، بهشتی خیلی تحمل کرد که چیزی نگه. دومین چراغ بود که دیگه صداش در اومد. گفت: اگه از این هم بگذری دیگه نمی شه پشت سرت نماز خواند. تکرار گناه صغیره ...
طرف با حالت حق به جانبی گفت: اینها قانون طاغوته باید سرپیچی کرد. بهشتی با ناراحتی دست گذاشت رو داشبورد و محکم گفت: اینها قوانین انسانیه، عین انسانیت...
سپر بلای امام
«مرگ بر بهشتی»! اونقدر این شعار رو بلند جلوی دادگستری فریاد می زدند که بهشتی به راحتی می شنید. رو کرد به بهشتی که: چرا امام ساکتند؟ ای کاش جواب این توهینها را می دادند. بهشتی گفت: برادر! قرار نیست در مشکلات از امام هزینه کنیم، ما سپر بلای اوییم، نه او سپر ما.
جمعه ها فقط خانواده
تا قبل از پیروزی انقلاب به طور کامل ، و بعد از آن نیمی از جمعه های پدرم متعلق به ما بود . حتی اگر مهمترین شخصیتهای سیاسی خارجی هم می خواستند با او ملاقات کنند ، می گفت جمعه های من در اختیار خانواده است .
باید به بچه ها دیکته بگویم و اشکالات درسی شان را رفع کنم، مگر اینکه امام دستور بدهند .
جمعه ها که بابا در خانه بود ، با او همه کار می کردیم . از باغبانی و گل کاری گرفته تا بازی و شیطنت در حیاط.
بوی بهشت
...پشت تریبون رفت و درباره انتخاب رئیس جمهور و اینکه باید روحانی باشد یا غیر روحانی اندکی صحبت کرد و گفت در هر صورت تعیین و معرفی رئیس جمهور به عهده این جلسه است،منتها اول باید هیئتی را تعیین کنیم که خدمت امام بروند و نظر ایشان را درباره روحانی بودن یا نبودن رئیس جمهور آینده جویا شوند.ده دقیقه ای از آغاز نطق دکتر می گذشت و ساعت 20/8 را نشان می داد.دکتر مکثی کرد و به مستمعین دور تا دور جلسه نگاه کرد و وقتی از همراهی ایشان با بحث مطمئن شد،یکباره گفت:بچه ها بوی بهشت می آید.آیا شما هم این بو را استشمام می کنید؟در همین لحظه انفجار مهیبی حزب جمهوری اسلامی را لرزاند و ساختمان فرو ریخت.
برگرفته از:کتاب « نگاهی به زندگی و مبارزات شهید دکتر بهشتی » از سری کتابهای دانشجویی